با اردو رفتیم نیاسر و اردهال و برگشتیم.
تو پیاده روی شیوا بغل من بود . مادرش 50 متری جلو افتاد.
شیوا چند بار مادرش رو صدا زد و هر بار صداشو بلندتر می کرد .
آخر سر گفت : مامان گم شد !!!
مادر خودم نتونست بیاد بالا تا آبشار نیاسر رو ببینه . همون پایین نشست و ما رفتیم بالا .
بعد از 2 ساعت شیوا گفت : بریم پیش مامان بزرگ .
بغلش کردم و سرپایینی داشتیم می اومدیم .
شیوا مکررا می خوند : مامان بزرگ خوشگلم بیا باهم دوست بشیم !!!
^ جمعه 27/2/92 10:49 عصر
-alone، 0098محمد جواد س، مهدیه...، اسپایکا، sajedeدر انتظار آفتاب، 2-alone، قاطی پاطی•نازنین، زهره صفی آریان-21
سلام بر دکتر سلام بر شیوا خانوم - ذره بین زنده
سلام بر 86 کاربر حاضر.
سلام دکتر جان . سلام شیوا خانم. - محمد جواد س
سلام دکتر جان - شاد و خندان? - مجنون الحسین ع
بسم رب المهدی ... سلام علیکم .. خدا ایشاءالله نگهشون داره به خوشی و سلامتی ... التماس دعا - 2-ولایت مدار&#
___________________________
به مناسبت روز معلم
شیوا رو به خواهرش : فاطمه ! خان ملم ( خانوم معلم )" آن شرلی "خیلی بدیه .
من دوسش ندارم .
( توضیح : آقا معلم بود نه خانم معلم !!! معلم " آن شرلی" خیلی بد اخلاق بود و " آنه "رو دعوا می کرد .
شیوا هم که آنه رو خیلی دوست داره این جور حساسیت نشون میده . )
___________________________
گفتم : گربه با زبون زدن بدنشو تمیز می کنه . سگ هم همینطور . گاوم همینطور .
شیوا : مگه آب ندارن ؟ حبون ( حمام ) ندارن ؟ دستشویی ندارن ؟!!
آخی نازی - باد صبا
اوووخی.......ندالن - اسپایکا